تو در آئینه ی خیال من
تک درخت کاجی
در بالا دست ها٬ در دور دست ها
ساکت و آرام
نشسته در پناه کوهی٬بر صخره ی سنگی
تنها ی تنها
دورِ دور
در افق های جاری از ارغوان
کوله بارت برگ
برگ همیشه سبز
دستهایت باز اما پر ز برف
استواری تو٬ پابرجا
اما غمگین٬ اما خسته ٬ اما تنها
******
گرچه ابریست میان دستهامان
اما باد
بوی برگهایت را
هر سحرگاه
تا چشمانم می آورد
و پائیز دلم را سرسبز می کند
تقدیم به تو...
دوستت دارم